AIR cleaner
صافي هوا:محفظهاي فلزي يا پلاستيكي حاوي المنتي فيلتر كننده است كه وظيفه آن گرفتن گرد و غبار و آشغالها از هواي ورودي به موتور ميباشد
AIR Filter element
فيلتر هوا: فيلتر موجود در صافي هوا كه غالباً از نوعي كاغذ پليسه خورده ساخته ميشود و در دورههاي زماني معين بايد تعويض شود.
Allen key
آچار آلن: آچاري شش گوش است كه در داخل حفره شش ضلعي انتهاي پيچهاي آلني قرار گرفته و براي باز كردن و بستن آنها استفاده ميشود.
Aligator clip
انبر سوسماري: نوعي انبرك فلزي نوك دراز و فنردار است كه نوك آن دندانهدار بوده و از آن براي برقراري اتصالات موقت الكتريكي استفاده ميشود.
Alternator
دينام : از اجزاي سيستم برقي وسيله نقليه كه انرژي مكانيكي دريافتي از موتور را به انرژي الكتريكي تبديل ميكند به اين وسيله ضمن شارژ باطري، سيستمهاي استارت، احتراق و لوازم برقي را بهكار مياندازد.
AMP(Ampere)
آمپر: واحد اندازهگيري جريان الكتريكي را آمپر ميگويند. يك آمپر برابر است با مقدار جريان توليد شده توسط يك ولت در مقاومت الكتريكي يك اهم .
Anaerobic sealer
موم عايق(غير هوازي): مادهاي است كه براي پيشگيري از شل شدن پيچ و مهرهها به دور آنها ماليده ميشود. كلمه غير هوازي به اين معناست كه اين موم توسط اكسيژن فعال نميشود.
Anti freeze
ضد يخ : مادهاي كه غالباً اتلين كليكول بوده و با آب مخلوط شده و در رادياتور خودرو، تزريق ميشود تا در فصل زمستان از يخ زدن آب پيشگيري كند. ضد يخ حاوي مواد شيميايي براي پيشگيري از پوسيدگي، زنگ زدگي و يا تشكيل رسوبات ميباشد.
Antiseize compound
ماده ضد جوش خوردگي: پوششي كه احتمالاً جوش خوردن اتصالاتي نظير، پيچ و مهرههاي منيفولد اگزوز را كه در معرض حرارتهاي زياد قرار دارند كاهش ميدهد.
Asbestos
فيبر نسوز: ماده معرفي فيبر مانند با مقاومت زياد در برابر حرارت كه غالباً در تركيب مواد لنت ترمز بهكار ميرود. فيبر نسوز براي سلامتي مضر بوده و غبار ايجاد شده توسط لنت ترمز نبايد استنشاق شود.
Axel
محور ( اكسل): شافتي كه چرخ بر روي آن قرار ميگيرد و گاهي نيز به همراه چرخ ميچرخد . محوري كه چرخهاي طرفين خودرو را به هم وصل ميكند اكسل ناميده ميشود. اكسلي كه نيروي موتور را به چرخها منتقل ميكند به اكسل محرك معروف است.
Axle shaft
شافت اكسل: شافتي كه در طرفين ديفرانسيل قرار ميگيرد و نيرو را از ديفرانسيل به چرخهاي متحرك منتقل ميكند.
Ball b earing
بلبرينگ: مجموعهاي شامل دوقفسه داخلي و خارجي با جنس سخت است كه ساچمههاي كروي از جنس فولاد سخت بين آنها قرار ميگيرد و بهعنوان ياتاقان ضد اصطكاك عمل ميكند.
Bearing
ياتاقان: نيم حلقهاي پهن كه برروي شافت متحرك و يا درون حفره حلقوي محل قرار گرفتن شافت قرار ميگيرد و باعث كاهش اصطكاك و ساييدگي شافت يا حفره آن ميشود.
Big end bearing
ياتاقان ميللنگ: ياتاقاني كه در محل اتصال شاتون به ميل لنگ قرار ميگيرد.
Bleed nipple
سوزن يا شير هواگيري : دريچهاي كه در سيلندر ترمز، محفظه صفحه ترمز يا ديگر اجزاي هيدروليك قرار ميگيرد و براي تخليه هواي موجود در سيستم مربوطه باز ميشود، به اين دريچه، پيچ هوا گيري نيز ميگويند.
Brake disk
ديسك ترمز : قطعهاي از سيستم تعليق و ترمز ديسكي كه همراه چرخ ميچرخد و در هنگام ترمز گيري لنت ترمز بر روي آن قرار ميگيرد.
Brake bleeding
هواگيري ترمز: روشي براي تخليه هوا از لولههاي هيدروليك در سيستم ترمز هيدروليكي است.
Brake drum
كاسه ترمز: قسمتي از سيستم تعليق (عموماً چرخ عقب) و ترمز كاسهاي كه همراه چرخ ميچرخد و در هنگام ترمزگيري، كفشك ترمز بر روي آن قرار ميگيرد.
Brake lining
لنت ترمز: مادهاي زبر است كه در هنگام ترمز گيري به صفحه يا كيسه چسبيده و باعث كاهش سرعت وسيله نقليه ميشود. لنت معمولاً توسط چسب يا پرچ به كفشكهاي ترمز متصل ميشود.
Brake pads
بالشتك ترمز: بالشتكهاي قابل تعويضي كه در هنگام ترمز گيري به ديسك ترمز ميچسبند. اين بالشتكها از جنس فلز بوده و لنت ترمز بر روي آن پرچ شده است.
Brake shoe
كفشك ترمز: صفحه فلزي هلالي شكلي كه لنت ترمز برروي آن پرچ شده در هنگام ترمز به كاسه ترمز (كاسه چرخ) ميچسبد.
Breaker bar
اهرم: دستهاي بلند كه براي ايجاد نيروي بيشتر به دسته آچار اضافه ميشود.
Bulk head
صفحه جداكننده قسمت موتور از قسمت سرنشين در اتاق خودروها
Caliper
كوليس: نوعي ابزار اندازهگيري كه ميتواند ابعاد خارجي اجسام مانند ضخامت و همچنين ابعاد داخلي، مانند قطر و عمق را اندازهگيري كند. قطعهاي ثابت از يك مجموعه ترمز ديسكي كه قسمتي از ديسك را احاطه كرده و حامل لنتهاي ترمز است. همچنين كاليپر در بردارنده اجزاي هيدروليكي است كه در زمان ترمزگيري باعث درگير شدن لنتها با ديسك ميشود.
Camshaft
ميل سوپاپ: شافتي كه يك سري زائده بادامي شكل به نام بادامك بر روي آن تعبيه شده و مكانيزم سوپاپها را به كار مياندازد. اين شافت به وسيله چرخ دنده، زنجير و يا تسمه گردانده ميشود.
Canister
كانيستر- مخزن جذب بخارات بنزين: محفظه يا ظرفي در سيستم كنترل توزيع سوخت كه حاوي تكههاي كوچك كربن براي جذب رطوبت و بخار از سيستم سوخت است.
Carbure Tlor = Carburetor
كاربراتور: مجموعهاي كه سوخت و هوا را با نسبتهاي مناسب مخلوط ميكند تا حداكثر قدرت ممكن را از عمل احتراق حاصل از جرقه شمع در يك موتور احتراقي ارائه دهد.
Caste llated nut = Castle nut
مهره اشپيلخور- مهره چاكدار: لبههاي اين مهره مانند لبههاي فوقاني قلعههاي قديمي، داراي كنگره است و علت نامگذاري آن نيز به دليل همين تشابه است. در تنظيم چرخها، به شيب رو به جلو يا رو به عقب محور فرمان كاستور گفته ميشود. وقتي Castor محور فرمان در نقطه بالايي به طرف عقب مايل باشد، شيب آن مثبت فرض ميشود.
Cataly Tic Converter
مبدل كاتاليزي: قسمتي از سيستم اگزوز شبيه به صدا خفهكن كه آلودگيهاي ويژهاي را از دود خروجي موتور جذب و به گازهايي بيضرر تبديل ميكند.
Circlip
خار حلقهاي: گيره يا خاري حلقوي شكل كه براي جلوگيري از حركت مضاعف قطعات استوانهاي و شافتها در انتهاي دامنه حركت آنها نصب ميشود. خار حلقهاي داخلي، در داخل شياري در سيلندرها و خار حلقوي خارجي در شياري كه روي بدنه خارجي قطعات استوانهاي نظير شافت وجود دارد، قرار ميگيرد.
Clearance
خلاصي- لقي: مقدار فضاي خلاصي بين دو قطعه، مثلاً بين پيستون و ديواره سيلندر و يا ياتاقان و محور آن
Coil Spring
فنر حلقوي يا مارپيچ- فنر لول: فنري مارپيچي از جنس فولاد ارتجاعي كه در اندازههاي مختلف و در قسمتهاي مختلف خودرو به كار ميرود. مثلاً فنر برگرداننده شناور بنزين و فنر سوپاپها
Compression
تراكم: كاهش حجم، افزايش فشار و افزايش دماي يك گاز كه بر اثر كم كردن حجم و فضاي اشغالي آن، حادث ميشود.
Compression ratio
نسبت تراكم: نسبت بين حجم سيلندر در زماني كه پيستون در بالاترين نقطه كورس قرار دارد با حجم سيلندر در زماني كه پيستون در پايينترين نقطه كورس خود قرار دارد.